پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-تأثیر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد
گندم زمستانه رقم شیراز17997FAفرحنازممتازییحییامامJournal Article19700101To achieve a higher grain yield in wheat the matching of vegetative and reproductive stages of growth with the optimum environmental conditions, through a selection of appropriate planting date and rate, is crucial. The appropriate planting date and seeding rate for winter wheat cv. Shiraz under Shiraz enviromental conditions has not yet been studied in detail. The present experiment was conducted during 2001/2002 and 2002/2003 growing seasons at the Experimental Farm of Shiraz University, College of Agriculture located at Badjgah, using RCBD with a split plot layout of four replicates in either year. Main plots consisted of three planting dates (November 6th, December 6th and January 6th) while four planting densities (150, 250, 350 and 450 plants/m2) were chosen and layed out as sub plots. The results indicated that planting date significantly affected grain yield, number of grains per spike, number of spikes per m2 and 1000 grain weight, so that the highest grain yield was achieved for the second planting date(i.e. Dec. 6th) and a delay in sowing date was accompained by a significant decrease in grain yield. In the first sowing date, due apparently to coincidence of flowering with a period of low temperature, florets were not fertilized appropriately and hence the number of grain per spike was decreased significantly. In addition, the number of spikes per m2 , grains per spike and 1000 grain weight were significantly affected by planting densities, so that the highest number of spikes per m2 was obtained for the highest planting density (i.e. 450 plants/m2), however, the highest number of grains per spike and mean grain weight were obtained for the lowest planting density (i.e. 150 plants/m2). With increasing plant density, the number of spikes per m2 increased for all planting dates. Altogether, the results revealed that December 6th and 350 plants per m2 were the most appropriate planting date and rate for wheat (cv. Shiraz) under environmental conditions in Bajgah or under similar climatic conditions.دستیابی به عملکرد زیاد دانه در گندم، مستلزم انطباق مراحل رشد رویشی و زایشی گیاه با شرایط مساعد محیطی از طریق انتخاب تاریخ کاشت مناسب و استفاده از عوامل تولید از جمله تراکم مطلوب بوته در واحد سطح می باشد. در این راستا پژوهشی مزرعهای با استفاده از طرح کرتهای خردشده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار، در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز واقع در باجگاه در دو سال زراعی 81-1380 و 82-1381 به اجرا در آمد. کرتهای اصلی شامل سه تاریخ کاشت (15آبان، 15آذر، 15دی ) و کرتهای فرعی شامل چهار تراکم (150، 250، 350، 450 بوته در متر مربع ) از گندم رقم شیراز بودند. نتایج نشان داد که تاریخ کاشت اثر معنی داری بر عملکرد دانه، تعداد سنبله در مترمربع, تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه داشت, بنحویکه بیشترین عملکرد دانه از تاریخ کاشت دوم(15 آذر) بدست آمد و با تأخیر بیش از این تاریخ کاشت، عملکرد دانه بنحو معنی داری کاهش یافت. در تاریخ کاشت اول بدلیل مواجه شدن زمان گلدهی بوته ها با دمای پایین تلقیح گلچه ها بخوبی انجام نگرفت و لذا تعداد دانه در سنبله کاهش معنی داری یافت. از طرف دیگر, تعداد سنبله در متر مربع، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه در تراکم های مختلف نیز تفاوت معنی داری نشان دادند, به صورتیکه بیشترین تعداد سنبله در مترمربع از بیشترین تراکم(450 بوته در مترمربع) ولی بیشترین تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه از کمترین تراکم(150 بوته در مترمربع) بدست آمد. در هر سه تاریخ کاشت با افزایش تراکم بوته در واحد سطح تعداد سنبله در مترمربع تنها مولفه ای از اجزای عملکرد بود که افزایش نشان داد. در مجموع, پژوهش حاضر نشان داد که تاریخ کاشت 15 آذر با تراکم 350 بوته در مترمربع بهترین تاریخ کاشت و تراکم بوته برای گندم(رقم شیراز) در منطقه باجگاه و مناطق مشابه آن می باشد.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-مقایسه عملکرد دانه، کارایی مصرف نیتروژن و درصد پروتئین دانه برخی از ارقام
قدیم و جدید گندم (Triticum aestivum L.)17998FAسعیدصوفیزادهاسکندرزندحمید رحیمیانمشهدیرضادیهیمفردJournal Article19700101Nitrogen is among the most needed nutrients in wheat plays a key role in the crops’s reaching its maximum yield potential. Producing cultivars of high yield and high grain protein content is important. In order to investigate Nitrogen Utilization Efficiency (UTE), Nitrogen Uptake Efficiency (UPE), and Nitrogen Use Efficiency (NUE) and to determine the relationship among these factors and grain protein as well as yield, an experiment was conducted during 2002-2003 growing season in Arak. The expriment was established in a randomized complete block design of three replications. Treatments included six winter wheat cultivars which had been released in Iran during the past 50 years. Results indicated that the modern cultivars (Qods, Alamout and Navid ) benefitted from a more pronounced increase in biomass yield, grain yield and NUE in comparison with the old cultivars (Omid, Bezostaya and Azadi). However, UPE and UTE were not significantly different among the cultivars. On the other hand, grain protein concentration in modern cultivars was significantly lower in recent cultivars than in old cultivars probably because of the negative correlation that usually exists between grain yield and grain protein content.نیتروژن از عناصر غذایی مهم در تغذیه گندم محسوب شده و نقش کلیدی در رسیدن به پتانسیل عملکرد ایفا میکند. بنابراین تولید ارقامی با غلظت پروتئین و عملکرد دانة بالا اهمیت دارد. به منظور بررسی کارآیی جذب، بهرهوری، و مصرف نیتروژن و تعیین ارتباط این عوامل با پروتئین و عملکرد دانه، آزمایشی در سال زراعی 82-1381 در مزرعه تحقیقاتی واقع در 5 کیلومتری مرکز تحقیقات کشاورزی اراک اجرا شد. در این آزمایش 6 رقم از گندمهای آزاد شده طی نیم قرن اخیر در ایران در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار کشت و مطالعه شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که ارقام جدید (قدس، الموت و الوند) در مقایسه با ارقام قدیم (امید، بزوستایا و آزادی) افزایش معنیداری در عملکرد بیوماس، عملکرد دانه و کارآیی مصرف نیتروژن در سطح 05/0 آماری داشتند. ولی کارآیی جذب و کارآیی بهرهوری نیتروژن در بین ارقام تفاوت معنیداری نداشت. از طرف دیگر درصد پروتئین دانه در ارقام جدید نسبت به ارقام قدیم کاهش معنیداری یافته که این مسئله میتواند به دلیل همبستگی منفی بین عملکرد دانه و غلظت پروتئین دانه باشد.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-اثر فواصل مختلف آبیاری بر صفات کمی وکیفی ارزن، سورگوم و ذرت علوفهای17999FAجعفرنباتیپرویز رضوانیمقدمJournal Article19700101با توجه به اهمیت معضل خشکی در کشاورزی و گستردگی روز افزون آن و همچنین نیاز به تولید علوفه با کیفیت بالا مطالعه ای در راستای شناخت اثر فواصل مختلف آبیاری بر خصوصیات کمی و کیفی ارزن، سورگوم و ذرت علوفهای با استفاده از طرح کرتهای خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی انجام شد. بطوریکه در کرتهای اصلی فواصل آبیاری یک هفته(1I )، دو هفته(2I )، سه هفته(3I) و چهار هفته(4I) و گونههای مختلف زراعی علوفهای در سه سطح ارزن(M)، سورگوم(S) و ذرت(C) در کرتهای فرعی در چهار تکرار قرار گرفتند. نتایج حاصله نشان داد که اثر فواصل آبیاری بر درصد برگ، درصد ساقه، درصد غلاف برگ و عملکرد ماده خشک قابل هضم در برداشت اول معنیدار بود؛ اما از نظر درصد گلآذین، درصد قابلیت هضم ماده خشک، درصد قابلیت هضم ماده آلی، درصد ارزش هضمی، درصد خاکستر و پروتئین خام اختلاف معنیدار نبود. همچنین بین گونه های زراعی مورد مطالعه در برداشت اول از نظر صفات مورد بررسی تفاوت معنیدار مشاهده شد. بین فواصل آبیاری در برداشت دوم بجز درصد غلاف برگ، درصد ارزش هضمی و درصد خاکستر از نظر کلیه صفات مورد بررسی اختلاف معنیداری مشاهده شد و در برداشت دوم بین دو گونه زراعی مورد مطالعه تنها از نظر در صد قابلیت هضم ماده خشک و درصد قابلیت هضم ماده آلی اختلاف معنیدار بود. بر اساس نتایج حاصله ذرت علوفه ای در فواصل آبیاری یک هفته و چهار هفته بترتیب بیشترین (12 تن در هکتار) و کمترین (37/2 تن در هکتار) عملکرد ماده خشک قابل هضم را دارا بود.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-بررسی تاثیر مقادیر و روشهای مصرف سولفات روی و اسیدبوریک بر عملکرد،
کیفیت و جذب عناصر غذایی در دو رقم ذرت دانهای18000FAسید حسینمحسنیاحمدقنبریمحمود رضا رمضانپورمسعودمحسنیJournal Article19700101In order to investigate the effects of zinc and boron micronutrients on yield, quality and nutrients uptake characteristies of two grain maize cultivar,647 and 704, an experiment was conducted during 2003 growing season, at the experimental research station of Qharakheil Mazandaran, Iran. A factorial experiment was conducted with ten treatments and three replications in a completely randomized block design (CRBD). Ten treatments, no fertilizer control, three levels of zinc sulfate (30, 40 and 50 kg/ha), three levels boric acid (10, 20 and 30 kg /ha), and foliar sprays of 0.3 percent zinc sulfate, boric acid, and a mixture of zinc sulfate and boric acid were compared in this experiment. The results showed that effects of zinc sulfate and boric acid on the seed yield per unit area and the yield per ear, were significantly different at(1 % level) for treatments and two cultivars. The best fertilizer treatment on the yield for both cultivars was 40 (kg/ha) zinc sulfate, and 20(kg/ha) boric acid was better than the other levels application this element. The results also revealed that fertilizer treatments were significantly affected (5% level) the zinc and protein content of seeds for both cultivars. The effects of this treatments were not significant (5% level) differences between of B, Fe and Mn concentration and P and K percentage. Application of zinc decreased Fe and Mn concentration and P percentage but had no effect on K percentage. The lowest yield and quality was recorded from control treatment. Considering foliar sprayed fertilizers the 0.3 percent mixture of zinc sulfate and boric acid revealed best results than others foliar application. Soil application of these micronutrients was more effective on yield characteristies while foliar application showed to be better considering qualitative.به منظور مطالعه تاثیر مقادیر و روشهای مختلف مصرف عناصر کم مصرف بور و روی بر عملکرد و خواص کیفی دو رقم ذرت دانهای آزمایشی در ایستگاه زراعی قراخیل قائم شهر وابسته به مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندران در سال 1382 اجرا گردید. آزمایش در شرایط مزرعهای به صورت فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی با دو رقم شامل ارقام 647 و 704 ذرت دانهای و ده تیمار کودی، در سه تکرار بود، انجام شد. تیمارهای کودی شامل شاهد، سه مقدار کود سولفات روی به میزان 30، 40 و 50 کیلوگرم در هکتار، سه مقدار اسید بوریک به مقدار 10، 20 و 30 کیلو گرم در هکتار به صورت مصرف خاکی، یک تیمار محلولپاشی سه در هزار سولفات روی، یک تیمار محلول پاشی سه در هزار اسید بوریک و یک تیمار محلول پاشی با ترکیبی از محلول سه در هزار سولفات روی و اسید بوریک، بودند. نتایج آزمایش نشان داد که مصرف اسید بوریک و سولفات روی بر میانگین عملکرد دانه در واحد سطح و عملکرد بلال در سطح احتمال 1 درصد معنیدار گردید. عملکرد رقم 704 بر رقم 647 ذرت دانهای برتری نشان داد. بهترین سطح کودی در تیمار سوم (مصرف 40 کیلوگرم در هکتار سولفات روی) مشاهده شد و مصرف 20 کیلوگرم در هکتار اسید بوریک (تیمار پنجم) نسبت به مقادیر دیگر مصرف این عنصر در عملکرد موثرتر بود. با مطالعه تجزیه واریانس صفات کیفی مورد مطالعه مشاهده شد که مقدار روی و درصد پروتئین دانه در تیمارهای کودی مختلف در سطح احتمال 5 درصد تفاوت معنیدار داشت. اثر تیمارهای مختلف کودی بر غلظت عناصر بور، آهن، منگنز و همین طور درصد فسفر و پتاسیم دانه معنیدار نگردید. مصرف روی باعث کاهش غلظت آهن، منگنز و همین طور درصد فسفر دانه شد، ولی تاثیری مشخصی بر درصد پتاسیم دانه نگذاشت. تیمار شاهد کمترین مقادیر را در صفات مورد بررسی نشان داد. در بین محلولپاشیها ترکیب 3 در هزار اسید بوریک و سولفات روی بهترین نتیجه را بر عملکرد و کیفیت دانه گذاشت. مصرف خاکی این عناصر در افزایش عملکرد و مصرف به شکل محلولپاشی بر بهبود خواص کیفی موثرتر بودند.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-بررسی تأثیر و کارائی سطوح مختلف نیتروژن بر عملکرد کمی و کیفی و
اجزاء عملکرد دانه دو رقم کلزا در منطقة اهواز18001FAاسماعیلزنگانیعلیکاشانیقدرتالهفتحیموسیمسگرباشیJournal Article19700101In order to investigate the effect and efficiency of nitrogen levels on quality and quantity of yield and yield components of two cultivars of spring rapeseed , an experment was conducted in a split plot design with four replications in the year 2000-2001 at the expermental farm of faculty of Agriculture, Chamran University of Ahwaz.Two cultivars,PF7045.91 and Hyola308 were assigned in the main plots and four nitrogen levels ,100,150,200 and 250 KgN/ha in sub plots.Traits under study were, yield ,yield components ,seed protein percentage and also pattern of nitrogen uptake in whole plant . Results indicated significant differences among cultivars, nitrogen levels and their interactions for most of the traits. The study of nitrogen uptake pattern in` fertilizer levels showed that Hyola 308 hybrid had lower fertility range, compared to PF7045.91 cultivar , while,it has the higher nitrogen use efficiency. Results of interactive effects indicated that the highest grain and oil yield of PF7045.91 and Hyola308 cultivars were obtained at the fertilizer levels of 250 KgN/ha and 150KgN/ha ,respectively.Same result were observed for yield components, except 1000 kernel weight in PF7045.91 cultivar. Among yield components, number of pods per plant and number of grains per pod, indicated significant positive relations with grain and oil yield, while a significant negative relation was detected between 1000 kernel weight and number of grains per pod. Also, a high correlation coefficent of grain yield with oil yield showed that selection of cultivars and N levels could be conducted based on oil yield.به منظور بررسی تأثیر سطوح مختلف نیتروژن و کارائی آن بر عملکرد کمی و کیفی و اجزای عملکرد دانة دو رقم کلزای بهاره آزمایشی بصورت کرتهای یکبار خرد شده با طرح پایة بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار در دانشکدة کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز در سال زراعی 80-79 اجرا گردید. در این آزمایش ارقام
)پی.اف91/7045 وهایولا308( به عنوان فاکتور اصلی و چهار میزان نیتروژن (100، 150، 200و 250 کیلوگرم در هکتار) بعنوان فاکتور فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. صفات مورد بررسی در این تحقیق عملکرد، اجزای عملکرد دانه، درصد روغن و پروتئین دانه و نیز اندازهگیری روند جذب نیتروژن در کل گیاه بود. نتایج نشان داد که اختلاف معنیداری بین ارقام، سطوح نیتروژن و اثر متقابل آنها در بیشتر صفات وجود دارد. بررسی روند جذب نیتروژن در سطوح مختلف کودی نشان داد که هیبرید هایولا از محدودة کودپذیری پایین اما از کار ایی مصرف نیتروژنی بالایی نسبت به رقم پی.اف برخوردار است، بطوریکه عملکرد دانه و روغن بیشتری بدست آورده بود.نتایج اثرات متقابل نشان داد که بالاترین عملکرد دانه و روغن در رقم پی.اف در سطح کودی 250 و در هیبرید هایولا در سطح کودی 150 کیلوگرم در هکتار بدست آمده است.همچنین این نتیجه در مورد اجزای عملکرد دانه، بجز وزن هزار دانه برای رقم پی.اف مشاهده شد.در میان اجزای عملکرد دانه، تعداد خورجین در بوته و تعداد دانه در خورجین همبستگی مثبت و معنیداری با عملکرد دانه و روغن نشان دادند، در صورتی که هبستگی منفی معنیداری بین وزن هزار دانه و تعداد دانه در خورجین بدست آمد. همچنین بالا بودن ضریب همبستگی عملکرد دانه با عملکرد روغن نشان داد که گزینش ارقام و سطوح نیتروژن می تواند براساس عملکرد روغن مورد ارزیابی قرار گیرد.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-تجزیه ژنتیکی مقاومت به سرما در ده رقم گندم به روش دیآلل18002FAابراهیم بیرامیزادهبهمن یزدیصمدییوسفارشدمحمدرضابیهمتاJournal Article19700101In 1999 and 2000, 10 varieties and lines of bread wheat of different degrees of resistance and susceptibility to cold, were crossed in a half – diallele scheme. The plant materials were cultivars Boulani, Sabalan, Khalij, Bezostaya and lines 591, 592, 273, 746, 581 and 583. The 10 parents and their 45 F1 hybrids were planted in greenhouse as well as field, at the College of Agriculture University of Tehran, Karaj, Iran. The traits of days to flowering LT50, survival at -8?C, -12?C, -16?C, membrane stability (electrolyte leakage) were assessed. Membrane stability (electrolyte leakage) of the plants was found at –12?C. Results of ANOVA showed significant differences between genotypes in 1% and 5% levels of probability. Analysis of general combining ability (GCA) and specific combining ability (SCA) through Griffing method indicated significant differences between genotypes. It was found that genes with additive as well as non – additive effects control these traits. Graphic interpretations of the results of diallele cross, by using Hayman’s method revealed that dominant genes with additive effects control cold resistance. It was found that resistant cultivars Bezostaya and Sabalan bear a large number of Dominant genes, whereas other cultivars Bolani, Khalij as well as lines 746 and 518 carry mostly recessive genes.در بهار سالهای 78و 79 ده رقم گندم رایج کشور با درجات مختلف مقاومت و حساسیت به سرما به صورت نیم دی آلل تلاقی داده شدند. گندمهای مورد استفاده عبارت بودند از ارقام بولانی, سبلان, خلیج, بزوستایا ورگه های 591,592,746,273,583,518.بذر 45 نتاج F1 حاصل به همراه والدین (جمعا" 55 ژنوتیپ )در دو تکرار به صورت طرح کاملا تصادفی در گلخانه و 4تکرار در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران به صورت طرح بلوکهای کامل تصادفی کشت شد. برای انجام آزمایشهای مقاومت به سرما از گیاهچه های گلخانه و مزرعه استفاده شد. صفات زمان گلدهی، LT50، بقاء در دماهای 8-، 12-، 16- درجه سانتی گراد و پایداری غشا سیتوپلاسمی(هدایت الکتریکی) در دمای ?C12-اندازه گیری گردید. اختلاف ژنوتیپ های مختلف برای صفات مورد اندازه گیری شده در سطح 1%و5% معنی دار بود. تجزیه ترکیب پذیری عمومی ( GCA ) و ترکیب پذیری خصوصی ( SCA ) ژنوتیپ ها برای صفات اندازهگیری شده به روش گریفینگ انجام شد و اختلاف معنی داری بین ژنوتیپ ورگه ها مشاهده گردید ، نتایج نشان داد که ژنهای دارای اثر افزایشی و غیر افزایشی در کنترل صفات مذکور نقش مهمی را ایفا میکنند. تجزیه و تحلیل گرافیکی نتاج حاصل از تلاقیها برای کلیه صفات مورد بررسی به روش هیمن انجام شد که نتایج آن حاکی از وجود اثر غالبیت در کنترل ژنتیکی مقاومت به سرما در گندم بود.پراکنش واریته ها در امتداد خط رگرسیون نشان داد که واریته های بزوستایا و سبلان در مقابل تنش سرما بیشترین ژنهای غالب را دارا هستند و بالعکس، واریتههای بولانی ,خلیج و رگه های 746 و518 در مقابل تنش سرما دارای بیشترین ژنهای مغلوب اند.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-تلاقی بین گونهای و بررسی نجات جنین و قابلیت باززایی در
تعدادی از گونههای پنبه18003FAعمرانعالیشاهپریچهره احمدیانتهرانیمحمدرضابیهمتامنصورامیدیمحمودمصباحJournal Article19700101Gossypium genus includeds 50 species, classified cytologically in two diploid and tetraploid groups. Diploids and tetraploids are incompatible and therefore embryo rescue has to be employed for hybridization. In order to optimize this technique for making crosses among different species as well ashe response of embryo to various media, some crosses among two tetraploid (G.hirsutum,G.barbadense(2n=4x=52)) ando diploid species (G.herbaceum and G.arboreum (2n=2x=26)) were made in Karaj Agriculture Faculty Research Center. The best time for choosing and transfer of embryos to in vitro was found out. The resulting in ovulo embryos of hybrids and parents were cultured on four different media. The analysis of data on the basis of a factorial experiment in randomized complete block design indicated that genotype, media and the interaction among them affect callus size, callus percentage as well as germination percentage. G.herbaceum,G.arboreum and G.hirsutum exhibited more callogenesis while G.barbadense along with its hybrids demonstrated higher germination and regeneration, suggesting that G.barbadense is a useful donor parent and MS3 a suitable medium.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-اثر محیط کشت، ریز نمونه و تنظیمکنندههای رشد در کالزایی و تولید
تاکسول در سرخدار، . Taxus baccata L18004FAاحمد یاری خسروشاهیمصطفیولیزادهعلیرضاقاسمپورمحمود خسروشاهلیحسنعلی نقدیبادیJournal Article19700101Taxol is a diterpenoid that is produced by Taxus Spp. (Yew trees). It is known as the most effective drug in cancer therapy. In order to improve callus induction and taxol production in Taxus baccata some experiments were performed. These experiments were carried out using factorial design based on CRD. In all experiments, explants (stem and leaf), culture media (B5 and MS) and light conditions (dark and light) were studied. In addition, in the first experiment, BAP and Kin with constant levels of auxin were studied at two levels. In the second experiment, different ratios of auxines; NAA, 2,4-D and cytokinin (Kin) were tested. Results indicated that the most callus induction (97.46%) as well as callus growth (10 mm/two week) were obtained from stem explants on B5 medium supplemented by NAA(2 mg/l), 2,4-D( 0.2 mg/l) and Kin (0.2 mg/l). The light factor did not show any significant effect on either callus induction or growth. In the third experiment, activated charcoal, polyvinyl pyrolidine (PVP), citric acid and ascorbic acid were added to the selected medium for inhibition of callus subculture browning. Results indicated that the above mentioned compounds well inhibited callus browning, but only the media containing ascorbic acid (50 mg/l) rendered suitable cell growth too. Acomparison of xtracted taxol from light and brown calli through HPLC showed that taxol in light calli was 2.45 mg/kg, while being negligible in brown calli (lack of ascorbic acid ).با توجه به اهمیت گونههای متعلق به جنس Taxus در تولید ترپنوئید موسوم به تاکسول که موثرترین دارو برای درمان انواع سرطانها شناخته شده است، آزمایشهایی برای بهینهسازی کالزایی و رشد آن انجام گرفت.بدین منظور از آزمایش به شکل فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. سه فاکتور شامل ریز نمونه (برگ و ساقه)، محیط کشت (B5 و MS) و شرایط نور و تاریکی در هر سه آزمایش بطور مجزا مورد مطالعه قرار گرفتند. در آزمایش اول، سیتوکنینهای Kin و BAP در دوسطح مورد آزمایش قرار گرفتند ولی مقدار اکسین ثابت بود و در آزمایش دوم، نسبتهای متفاوت اکسینهای NAA، 2,4-D و سیتوکنین Kin مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین درصد کالزایی (46/97%) و رشد کالوس(mm10 در دو هفته) در محیط کشت B5 تکمیل شده با NAA (2 میلیگرم در لیتر)، 2,4-D (2/0 میلیگرم در لیتر) و Kin (2/0 میلیگرم در لیتر) با ریز نمونه ساقه بدست آمد. شرایط نور و تاریکی در کالزایی و رشد کالوس اثر معنیداری نشان نداد. در آزمایش سوم، برای جلوگیری از قهوهای شدن کالوسها و امکان ادامه رشد آنها پس از واکشتهای 14 روزه اثر زغال فعال، PVP , اسید سیتریک و ویتامین C در محیط بهینه مذکور مورد مقایسه قرار گرفتند. همه مواد فوق از قهوهای شدن کالوسها جلوگیری کرد، درحالیکه فقط با اعمال 50 میلیگرم در لیتر ویتامین C رشد سلولی مناسب مشاهده گردید. مقایسه میزان تاکسول تولیدی (باHPLC) در این محیط با محیط فاقد آنتیاکسیدان (ویتامین C) نشان داد که میزان تاکسول در کالوسهای محیط واجد ویتامین C برابر 45/2 میلیگرم در کیلوگرم بود در حالی که در کالوسهای قهوهای شده (محیط بدون ویتامین C)، کمتر و غیرقابل اندازهگیری بود.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-مطالعه همبستگی صفات و تجزیه علیت عملکرد دانه در تریتیکاله18005FAمنوچهرخدارحمیاشکبوسامینیمحمدرضابیهمتاJournal Article19700101In order to determine the relationship between yield and some morphological traits, as well as important traits that affect grain yield in triticale, a field experiment was conducted at Cereal Research Farm, Seed and Plant Improvement Institute, Karaj in 2000. Fifty lines and cultivars were evaluated in an Alpha Lattice design with two replications. Grain yield was positively correlated with biological yield, number of spikes per plant, number of seeds per spike, Harvest Index and date of maturity. A stepwise regression analysis was also carried out for grain yield (dependent variable) and other characters. Path analysis showed that number of spikes per plant and number of seeds per spike exerted the most direct effects on grain yield. On the basis of these results, it is suggested that criteria such as biological yield, Harvest Index, number of spikes per plant, number of seeds per spike, 1000 seed weight and spike length could be considered as effective criteria for selecting towards grain yield improvement in triticale.به منظور تعیین روابط میان عملکرد دانه و برخی صفات فیزیولوژیکی و مرفولوژیکی در ارقام تریتیکاله و تعیین سهم آن دسته از صفات که بیشترین تأثیر را بر عملکرد دانه دارند و همچنین بررسی اثر مستقیم و غیر مستقیم بین عملکرد دانه با اجزاء آن ، آزمایشی با 50 رقم و لاین تریتیکاله در قالب طرح آلفالاتیس در مزرعه آزمایشی بخش تحقیقات غلات موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال وبذر در سال 1379 اجرا گردید. عملکرد دانه با عملکرد بیولوژیکی، تعداد سنبله در بوته، تعداد دانه در سنبله، شاخص برداشت، تعداد روز تا رسیدن فیزیولوژیکی همبستگی مثبت و معنی دار داشت و ضریب همبستگی بین عملکرد با وزن هزاردانه، طول پدانکل و ارتفاع بوته منفی بود. تجزیه علیت عملکرد دانه و اجزای آن نشان داد که بیشترین اثرات مستقیم مثبت را به ترتیب تعداد سنبله در بوته و تعداد دانه در سنبله (69/0 و 46/0) بر عملکرد دانه داشتند..نتایج این بررسی حاکی از آن است که خصوصیاتی مانند عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، تعداد سنبله در بوته و تعداد دانه در سنبله را می توان به عنوان معیارهایی برای انتخاب در جهت بهبود عملکرد دانه در تریتیکاله معرفی نمود.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-بررسی عملکرد ، اجزاء عملکرد و همبستگی بین آنها در هیبرید های خارجی
و داخلی ذرت18006FAافشاراستخررجبچوکانJournal Article19700101Fars is the pioneer Province in Iran from maize production point of view. Because of the importance of foreign hybrids in either direct release or use as new germplasm in breeding programs, 17 foreign maize hybrids, were compared with 3 local hybrids in a randomized complete block design of four replications, in Zarghan (temperate zone and as first cropping), and Darab (warm region and as second cropp after wheat) in 2003. Traits were evaluated and data collected during the growing season following which combined analysis was made. Results indicated that hybrids were different in plant height, ear height, row number, as well as kernel number per row, kernel depth, 1000 kernel weight, cob percent, as well as grain yield. Some foreign hybrids yielded more than local ones but this difference was not significant. Hybrids no. 1, 2, and 15 (OSSK 713, OSSK 602 and SP1042) respectively yielded higher than the others. Hybrids were infected with maize rough dwarf virus to an extent of 33 to 82 percent in Zarghan but not in Darab location. SP1042 hybrid (NO. 15) was the least susceptible to maize rough dwarf. Independent comparisons indicated a significant difference between local and foreign hybrids as to row number, kernel number, kernel depth and 1000 kernel weight but yield did not differ at %5 level of probability. The highest correlation as to grain yield was observed with kernel depth, 1000 kernel weight as well as with kernel number in row.استان فارس اولین استان تولید کننده ذرت دانهای و علوفهای در داخل کشور میباشد. به منظور یافتن ارقامی پر محصولتر از هیبریدهای کنونی میتوان از ارقام خارجی بصورت مستقیم و یا غیرمستقیم با شرکت در تلاقیها استفاده نمود. بدین جهت تعداد 17 هیبرید جدید خارجی به همراه سه رقم داخلی KSC700 و KSC704 و KSC647 در طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در سال 1382 در مناطق زرقان (معتدل) و داراب (گرم) استان فارس کشت گردیدند. یادداشت برداریها در طول فصل رشد انجام، عملکرد دانه بر اساس رطوبت 14% اندازهگیری و تجزیه و تحلیل آماری نتایج انجام شد. نتایج تجزیه مرکب دو منطقه نشان داد که بین هیبریدها از نظر اکثر صفات ازجمله ارتفاع بوته و ارتفاع بلال، تعداد ردیف دانه و دانه در ردیف، عمق دانه ، وزن هزار دانه، درصد چوب بلال، عملکرد دانه و حتی رسیدن فیزیولوژیک تفاوت معنیداری وجود دارد در این آزمایش مشخص شد که بعضی از هیبریدهای داخلی توانستند بخوبی با هیبریدهای خارجی رقابت کنند و اختلاف عملکرد معنیدار نداشتند. هیبریدهای شماره 1، 2 و 15 (OSSK713 و OSSK602 و SP1042) به ترتیب عملکردی بیشتر از بقیه هیبریدها داشتند که البته با شمارههای 18 و19و20 یعنی هیبریدهای داخلی معنیدار نبود. در سال اجرای آزمایش در منطقه زرقان ویروس کوتولگی زبر ذرت به هبیریدها خسارت وارد کرد و این خسارت در دامنه 33 تا 82 درصد بود که با احتساب این خسارت در زرقان و تجزیه مرکب دادههای دو منطقه هیبرید شماره 15 و پس از آن به ترتیب شمارههای 1و10و11 بهترین هیبریدها بودهاند. هیبرید شماره 15 کمترین درصد آلودگی را داشته و نسبت به بقیه هیبریدها حساسیت کمتری نشان داد. بیشترین همبستگی عملکرد دانه به ترتیب با صفات عمق دانه، وزن هزار دانه و تعداد دانه در ردیف بود.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-بررسی تنوع ژنتیکی و روابط ارقام گندم ایرانی با استفاده از نشانگرهای ریزماهواره18007FAبهمن فاضلینسبمحمدرضانقویمحسنمردیبهمن یزدیصمدیمهربانوکاظمیJournal Article19700101Microsatellite markers were employed for germplasm analysis and an estimation of the genetic relationship and diversity among 21 genotypes Iranian bread wheat. Thirty-five microsatellite markers were used in the analysis. A total of 199 alleles were detected. The number of alleles per microsatellite marker varied from 2 to 10 with an average of 5.37. The averages for polymorphism information content and genetic similarly were 0.56 and 0.328 respectively. The highest level of genetic similarity (0.755) was found between Ghods and Alvand genotypes while the lowest (0.188) between Bolani and Niknejhad. The results indicated that the genotypes could be distinguished and clustered into 4 groups through UPGMA clustering method. The data suggest that a relatively small number of microsatellites can be used to estimate genetic diversity in the germplasm of Triticum aestivum. This also confirms the putative potential of microsatellite marker for the analysis of germplasm in wheat.در این تحقیق به منظور بررسی شباهت ژنتیکی، تعیین فاصله ژنتیکی و روابط 21 رقم و لاین گندم ایرانی از50 جفت آغازگر ریزماهواره استفاده شد. الگوهای باندی بر اساس حضور(یک) و عدم حضور( صفر) باند امتیازدهی شدند. سپس محتوای اطلاعات چند شکلی (PIC) هر آغازگر ریزماهواره و شباهت ژنتیکی ارقام با استفاده از ضریب نی و لی محاسبه گردید. میانگین PIC برای نشانگرهای مورد بررسی 56/. بود. ارقام قدس و الوند دارای بیشترین شباهت ژنتیکی (755/.) و ارقام بولانی و نیکنژاد کمترین شباهت ژنتیکی (188/.) را نشان دادند و میانگین شباهت ژنتیکی ارقام 328/. برآورد گردید. تعداد آلل در جایگاهها از دو تا ده آلل متغیر بود. در مجموع 199 آلل شناسایی شد و میانگین تعداد آلل در هر جایگاه 37/5 بدست آمد. گروهبندی ژنوتیپها با روش UPGMA آنها را در 4 گروه مختلف قرار داد. نتایج این تحقیق کارایی نشانگرهای ریزماهواره را در بررسی چند شکلی ارقام گندم تایید کرد.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-مطالعه عملکرد و اجزاء عملکرد سه ژنوتیپ نخود در تراکمهای مختلف
و دو روش کاشت تحت شرایط دیم خرمآباد لرستان18008FAپرویزاحسانزادهسعیدنورمحمدیسعیدنظریJournal Article19700101Lorestan province accounts for nearly 21 percent of total lands under chickpea cultivation in Iran. Chickpea is traditionally spring-planted under dryland conditions. Not much information is available on either its appropriate seeding rate or method, particularly in the temperate parts of this western province, namely Khorram Abad. A 4-replicate split-plot RCBD field experiment was conducted under dryland conditions of Khorram Abad during spring 2003. Two seeding methods consisting of planting on four 4-m long rows spaced 0.30 m apart (row seeding) and planting in 4 x 1.20 m plots followed by disk harrowing (scatter seeding) were used as main-plots. Three genotypes, namely Jam, ILC482 and Greet, seeded on March 1st, 2003 at four seeding rates of 20, 28, 37, and 45 seeds m-2, were assigned as subplots. Among genotypes studied, Greet appeared relatively earlier in maturity and lower in terms of seeds per pod, but higher in 100-grain weight and consequently dry matter, grain yield and harvest index, as compared to the rest of the genotypes. With an increase in seeding rate, there was no meaningful trend observed with most grain yield components, though significant increases in genotypes’ grain and biological yield were observed. Seedling emergence in all genotypes with scatter seeding varied from 65 to 75 percent of that with row seeding, which along with a lower number of pods per plant, led to a significantly greater grain and biological yield in the former seeding (row cropping) method. Despite a relatively low grain along with biological yield obtained with the present genotypes under dryland conditions of Khorram Abad, it could be concluded that with row seeding of at least 45 seeds m-2 a higher grain yield might be produced with spring chickpea under the mentioned climatic conditions.نزدیک به 21 درصد سطح زیر کشت نخود(Cicer arietinum L.) در کشور متعلق به استان لرستان میباشد. مساحت مذکور عمدتاً در بهار زیرکشت نخود دیم قرار گرفته و اطلاع کاملی از تأثیر روش و تراکمهای کاشت بر تولید دانه نخود تحت شرایط مذکور به ویژه مناطق معتدل استان نظیر خرمآباد وجود ندارد. به همین دلیل آزمایشی مزرعهای در شرایط دیم در بهار سال 1382 در شهرستان خرمآباد بر روی سه ژنوتیپ نخود شامل: جم، 482ILC و توده محلی گریت, با استفاده از دو روش مختلف کاشت شامل: دستپاش و کاشت خطی، در چهار تراکم کاشت شامل: 20، 28، 37 و 45 بذر در مترمربع صورت گرفت. آزمایش بصورت اسپلیت پلات فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار صورت گرفت. دو روش کاشت در کرتهای اصلی و سطوح مختلف تراکم کاشت و ژنوتیپها بصورت فاکتوریل در کرتهای فرعی قرار گرفتند. از میان سه ژنوتیپ، گریت نسبتاً زودرستر، دارای رشد گستردهتر و تعداد دانه در نیام کمتر ولی وزن صد دانه بوضوح بیشتر و در نتیجه عملکرد ماده خشک و دانه و شاخص برداشت بیشتری نسبت به سایر ژنوتیپها بود. همراه با افزایش تراکم، اگر چه اجزاء عملکرد روند مشخصی را نشان ندادند ولی عملکرد دانه و ماده خشک ژنوتیپها از افزایش معنیداری برخوردار بود. عملکرد ماده خشک و دانه در روش کاشت خطی از نظر آماری به طرز معنیداری از روش کاشت دستپاش بیشتر بود. به نظر میرسد بتوان با کاشت نخود به صورت خطی در عمق معین خاک و در تراکمهای گیاهی نظیر 45 بوته در متر مربع به عملکرد دانه مطلوبتری در مقایسه با کاشت دستپاش دست یافت.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-اثر متقابل تنش خشکی و زمان بندی مصرف کود نیتروژنه بر عملکرد و
برخی خصوصیات فیزیولوژیکی مرتبط با آن در گندم18009FAعلیاحمدیحمیدرضاعیسوندکاظمپوستینیJournal Article19700101To evaluate the effects of drought stress and timing of nitrogen (N) application on some physiological characters, grain yield and contribution of pre-anthesis photoassimilates to grain of bread wheat (triticum aestivum var Mahdavi), a field experiment was conducted at Research Station of Agricultural Collage, Karaj in 2000-2001. A split plot design based on RCB with four replicates was employed. Soil moisture regime (SMR) considered as main plot, included control (C) and drought stress (S) conditions and timing of N application (TN), as sub plots, included; no nitrogen (N0), 120 Kg/ha nitrogen which was applied as 20% + 80% (N1) and 40% + 60% (N2) at sowing and flowering respectively. The drought stress condition reduced significantly grain yield (GY), biological yield (BY), 1000 seeds weight, harvest index (HI) total leaf area index (TLAI), flag leaf and second leaf area (FSLA) and crop growth rate (CGR). TN affected GY, BY, TLAI and CGR, but did not affect the 1000 seeds weight, HI, and FSLA. The Highest and lowest amount of GY, BY, CGR and TLAI were obtained in N2 and N0 treatments respectively. The interaction between SMR and NT on GY, BY and CGR was significant so that N2 treatment showed the highest yield and CGR in control condition and the lowest ones under stress condition. Correlation between CGR and GY was positive and significant in C and S conditions. The contribution of pre-anthesis photoassimilates to grain (CPPG) was significantly increased under drought stress condition. The effect of NT on CPPG was significant. Minimum CPPG belonged to the N2 treatment. Interaction between SMR and NT on CPPG was significant. Correlation between CGR and grain yield was positively significant in control condition. The grain yield was negatively correlated with CPPG.به منظور بررسی اثر تنش خشکی و زمان بندی مصرف کود نیتروژنه بــر برخی خصوصیات فیزیولوژیکی، عملکرد اقتصادی، بیولوژیک و سهم مواد فتوسنتزی قبل از گرده افشانی در پر شدن دانه گندم نان رقم مهدوی، آزمایش مزرعهای به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در سال زراعی 80-1379 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران واقع در شهرستان کرج انجام شد. رژیم رطوبتی خاک به عنوان فاکتور اصلی در دو سطح شاهد (C) و تنش خشکی(S) و زمانبندی مصرف کود نیتروژنه (تیمار کودی) به عنوان فاکتور فرعی در سه سطح عدم مصرف نیتروژن (N0) ، مصرف 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به صورت 20% زمان کاشت، 80% زمان گرده افشانی (N1) و 40% زمان کاشت، 60% زمان گرده افشانی (N2) در نظر گرفته شدند. اثر رژیم رطوبتی خاک بر صفات عملکرد دانه, عملکرد بیولوژیک, وزن هزاردانه و شاخص برداشت معنی دار بود و این صفات در شرایط تنش خشکی کاهش چشمگیری از خود نشان دادند. نحوه زمان بندی مصرف کود نیتروژنه بر عملکرد (دانه و بیولوژیک) معنی دار بود در حالیکه بر وزن هزار دانه و شاخص برداشت اثر معنی داری نداشت. بیشترین میزان عملکرد دانه (8/4 تن در هکتار)و عملکرد بیولوژیک (4/14 تن در هکتار) از تیمار N2 و کمترین مقادیر آنها از تیمار N0 بدست آمد. اثر متقابل رژیم رطوبتی خاک و تیمارهای کودی برای این دو صفت معنی دار بود به طوری که با افزایش تخصیص نیتروژن به مرحله کاشت در شرایط عدم تنش خشکی، عملکرد دانه و بیولوژیک روند افزایشی داشتند در حالیکه در شرایط تنش این روند ثابت و یا نزولی بود. بیشترین سطح برگ و سرعت رشد در تیمار N2 و کمترین آنها در تیمار N0 مشاهده شد. اثر متقابل رژیم رطوبتی خاک و تیمارهای کودی بر سرعت رشد معنی دار بود بطوریکه تیمار N2 در شرایط کنترل بیشترین و در شرایط تنش کمترین سرعت رشد را نشان داد. همبستگی بین سرعت رشد و عملکرد دانه در شرایط کنترل مثبت و معنی دار بود, اما در شرایط تنش این رابطه به لحاظ آماری معنی دار نبود. در شرایط تنش خشکی سهم عملکرد دانه از مواد فتوسنتزی قبل از گرده افشانی در مقایسه با شرایط عدم تنش افزایش نشان داد. اثر تیمار کودی بر این صفت معنی دار بود و سهم عملکرد دانه از مواد فتوسنتزی قبل از گردهافشانی در تیمار N2 از سایر تیمارهای کودی کمتر بود. در این آزمایش همبستگی بین عملکرد دانه و سهم مواد فتوسنتزی قبل از گرده افشانی در پر شدن دانه، در هردو رژیم رطوبتی خاک منفی بود.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-مکانیابی QTLهای کنترل کننده اسیدهای چرب روغن
کلزا (Brassica napus L.)18010FAفرزادجاویدفرحسنزینالیسیروسعبدمیشانیعلی اکبر شاهنجاتبوشهریرضا توکلافشاریJournal Article19700101The proportion of its fatty acids determines the quality of oilseed rape. In the present study RAPD, ISSR and SSR DNA markers were used to construct a genetic map of a doubled haploid population with 119 individuals in oilseed rape. A total of 151 markers were assigned into 21 linkage groups and the total genome length corresponded to 1173 cM. QTL analysis for five fatty acids including palmitic, stearic, oleic, linoleic and linolenic acids identified 13 QTLs. Three QTLs were mapped for palmitic acid and explained about 31% of phenotypic variation. For stearic acid, three QTLs were detected that explained 30% of phenotypic variation. Two QTLs were identified for oleic acid; a major one explained 20.2% of phenotypic variation. For linoleic acid, two QTLs were mapped; the major one in linkage group one explained 48.5% of the phenotypic variation. Five QTLs were identified for linolenic acid; one QTL with oleic acid and one with linoleic acid were similar ones. QTLs identified in this research can be used for mapping the important genes in fatty acid composition. The congregations of markers with these QTLs provide an opportunity for marker- assisted selection in oilseed rape breeding programs.کیفیت روغن کلزا (Brassica napus L.) توسط نسبت ترکیب اسیدهای چرب تعیین میگردد. در این مطالعه نشانگرهای مولکولی DNA شامل RAPD، ISSR و SSR برای تهیه نقشه مولکولی در جمعیت هاپلوئید مضاعف کلزا با 119 لاین مورد استفاده قرار گرفتند. تعداد 151 نشانگر در 21 گروه پیوستگی قرار گرفته و طول 1173 سانتی مورگان را پوشش دادند. تجزیه QTL براساس مکانیابی فاصلهای مرکب برای پنج اسیدچرب اسیدپالمیتیک، اسیداستئاریک، اسیداولئیک، اسیدلینولئیک و اسیدلینولنیک، 13 عدد QTL را شناسایی کرد. سهQTL برای اسیدپالمیتیک شناسایی گردید که در مجموع حدود 31 درصد از تنوع فنوتیپی را توجیه کردند. برای اسیداستئاریک نیز سهQTL شناسایی گردید که در مجموع حدود 30 درصد از تنوع فنوتیپی را توجیه کردند. دو QTL برای اسیداولئیک مکانیابی شد که یک QTL با توجیه 2/20 درصد از واریانس فنوتیپی به عنوان یک مکان بزرگ اثر شناسایی گردید. برای اسیدلینولئیک نیز دو QTL شناسایی گردید که یک QTL در گروه پیوستگی اول با 5/48 درصد توجیه تنوع فنوتیپی به عنوان یک مکان بزرگ شناسایی شد. پنج QTL برای اسیدلینولنیک شناسایی گردید که یک QTL با مکان QTL اسیدلینولئیک و یک QTL با مکان اسیداولئیک یکسان بود. مکان QTLهای شناسایی شده در این تحقیق میتوانند در تعیین محل ژنهای مهم در ترکیب اسیدهای چرب مورد استفاده قرار گیرند. نشانگرهای مولکولی که با این صفات لینکاژ نزدیکی دارند میتوانند در برنامههای بهنژادی و از طریق روش گزینش به کمک نشانگر استفاده گردند.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-نحوه توارث مقاومت به زنگ قهوهای گندم در مرحله گیاه بالغ18011FAعلیاصغر نصرالهنژادقمیمحمدرضابیهمتاعبدالهادیحسینزادهعلیرضاطالعیعلیاکبر شاه نجاتبوشهریمحمدترابیJournal Article19700101In order to investigate heritability and gene action for resistance to wheat brown rust, two resistant cultivars, N-75-15 and N-75-20, were crossed with a susceptible one. Parents, F1¬, F2 and F3 generations were planted in a randomized complete block design. Susceptible cultivar, that was planted among experimental materials and around the feild, was inoculated with a isolate of the pathogen at three times. Generation mean analysis was performed for infection type, final coefficient of infection, area under disease progress curve and relative area under disease progress curve. The study of mode of gene action by analysis of generation mean showed that in controlling traits additive, dominance and epistasis effects had main role, but dominant variance was more important than additive variance. At crosses of N- 75 –15× Boolani and N-75-20 × Boolani, at least one resistant gene was estimated for infection type and final coefficient infection and at least four and five resistant genes were estimated for AUDPC and r AUDPC .به منظور بررسی قابلیت توارث و نحوة عمل ژن(های) مقاوم نسبت به بیماری زنگ قهوهای گندم، دو لاین پیشرفتهی گندم مقاوم، N-75- 15 و N-75 – 20، با یک رقم حساس به زنگ قهوهای (بولانی) تلاقی داده شدند. والدین و نسلهای F1، F2 و F3 هر تلاقی در شرایط مزرعه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار کاشته شدند. عمل مایهزنی مصنوعی سه مرتبه در مرحله ی گیاهچه ای به منظور ایجاد آلودگی، با یک جدایه زنگ قهوهای بر روی رقم حساس بولانی که بین مواد آزمایشی و اطراف مزرعه کاشته شده بودند ،انجام شد. تجزیة میانگین نسلها برای صفات تیپ آلودگی، ضریب آلودگی نهائی، سطح زیر منحنی پیشرفت بیماری و سطح نسبی زیر منحنی پیشرفت بیماری انجام شد. مطالعة نحوة عمل ژن با استفاده از تجزیه میانگین نسلها نشان داد که علاوه بر اثرات افزایشی و غالبیت، اثرات اپیستازی نیز نقش مهمی را در کنترل صفات دارند. اما واریانس غالبیت نسبت به واریانس افزایشی نقش مهمتری را در کنترل صفات داشت. در تلاقیهای بولانی × N-75-15 و بولانی × N-75-20 برای صفات تیپ آلودگی و ضریب آلودگی نهایی حداقل یک ژن مقاومت و برای صفات سطح زیر منحنی پیشرفت بیماری و سطح نسبی زیر منحنی پیشرفت بیماری به ترتیب حداقل 4 و 5 ژن مقاومت به زنگ قهوه ای برآورد گردید.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-اثر تغییرات دما و افزایش غلظت CO2 بر تسهیم ماده خشک به ریشه
ژنوتیپ های کنجد (Sesamum indicum L.)18012FAمحسنزوارهحمید رحیمیانمشهدیگریتهوگنبومرضا توکلافشاریمهدی نصیریمحلاتیفرزاد شریفزادهJournal Article19700101Considering the increase in average earth’s surface air temperature and CO2 concentration during the past decades, an experiment was performed to study the dry matter accumulation as well as partitioning patterns between above and below ground organs in sesame genotypes (I. S., Oltan, and Naaz) under three temperature regimes (33/21, 35.5/23.5, and 38/26 °C day/night) and two concentrations of CO2 (400 and 700 ppm). Results indicated a significant difference among genotypes with respect to root (R), shoot (S), and total dry matter (TDM) genotypes as well as R/S and R/TDM. Both temperature and CO2 concentration had significant effects on the above characters. Increasing temperature increased TDM in genotypes, so that highest TDM was recorded for genotype Oltan under 38/26 °C day/night (19.3 g/plant). Under both CO2 concentrations, increasing temperature resulted in increased R. Total Dry Matter (TDM) and R followed a logistic model in the experiment. Based on the results, 700 ppm CO2 concentration increased R in all genotypes. Genotype Oltan had the highest R under 700 ppm CO2 concentration at 35.5/23.5 °C day/night. According to the results, a period between 22 and 83 Days After Planting (DAP) was critical for R accumulation in response to temperature × CO2 concentration interaction. Increasing CO2 concentration not only increased R/S, but also increased the minimum effective temperature for R/S. Minimum R/TDM was 5.75%, recorded for genotype Naaz in 33/21 °C under 400 ppm CO2 concentration. Increasing CO2 concentration delayed decrease of R/TDM after reaching its peak. This means that higher CO2 concentration maintained CH2O translocation for a longer period.با توجه به افزایش میانگین جهانی دمای سطح زمین و افزایش غلظت دی اکسید کربن (CO2) جو طی سالیان گذشته، و نظر به اهمیت روز افزون گیاهان روغنی با کیفیت، از جمله کنجد، آزمایشی با سه رژیم دمایی
(21/33، 5/33/5/35 و C° 26/38 دمای شب/روز) و دو غلظت CO2 (400 و 700 پی پی ام) و با هدف بررسی واکنش اندامهای روزمینی و زیرزمینی سه ژنوتیپ کنجد (I. S.، اولتان و ناز تک شاخه) در ذخیرهسازی و تسهیم ماده خشک، در شرایط کنترل شده انجام شد. نتایج این آزمایش نشان داد که ژنوتیپها از نظر ماده خشک ریشه(R)، ماده خشک شاخساره(S)، کل وزن خشک بوته(TDM)، نسبت وزن خشک ریشه به کل وزن خشک بوته (R/TDM) و نسبت وزن خشک ریشه به وزن خشک شاخساره (R/S) اختلاف معنیداری با یکدیگر دارند. در این آزمایش هم دما و هم CO2 اثرات بسیار معنیداری بر صفات اندازهگیری شده داشتند. صفات مذکور، بجز S، به برهمکنش دما × CO2 نیز واکنش معنیدار نشان دادند. در این آزمایش، افزایش دما منجر به افزایش TDM ژنوتیپهای کنجد شد. بطوری که بیشترین TDM در دمای 26/38 درجه سانتیگراد و برای ژنوتیپ اولتان ثبت شد (3/19 گرم در هر گیاه). بعلاوه، افزایش دما در هر غلظتی از CO2، غالبا افزایش R ژنوتیپها را نیز در پی داشت. در این آزمایش، تغییرات TDM و R تابعی از مدل لجستیک بود. مقایسه اثر دو غلظت CO2 بر R ژنوتیپها نشان داد که غلظت 700 پیپیام CO2 منجر به افزایش R همه ژنوتیپها میشود. در این آزمایش بیشترین R برای ژنوتیپ اولتان در دمای 5/23 / 5/35 و در غلظت 700 پیپیام CO2 ثبت شد. با توجه به نتایج بدست آمده دوره زمانی از 22 روز پس از کاشت تا 83 روز پس از آن، دوره بحرانی تجمع ماده خشک در ریشههای کنجد و در واکنش به برهمکنشهای دما × CO2برآورد شد. افزایش غلظت CO2 در این آزمایش نه تنها منجر به افزایش 13 درصدی نسبت R/S شد، بلکه کمینه دمای موثر بر نسبت R/S را نیز افزایش داد. در این آزمایش حداقل نسبت R/TDM حدود 75/5 درصد بود که در دمای 21/33 درجه سانتیگراد و در غلظت 400 پیپیام CO2 و برای ژنوتیپ ناز تک شاخه بدست آمد. نتایج همچنین نشان داد که افزایش غلظت CO2 معمولا کاهش R/TDM را بعد از رسیدن به حداکثر، به تعویق میاندازد. بدین معنی که غلظت بالاتر CO2 انتقال ماده خشک به ریشهها را به مدت طولانیتری حفظ مینماید.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-اثر رقم و سایه اندازی طبق و برگهای نزدیک آن بر عملکرد دانه گلرنگ
و اجزای آن در اصفهان18013FAرویا محمودیهچمپیریپرویزاحسانزادهقدرتالهسعیدیJournal Article19700101The relative magnitude of contribution of a photosynthetic source, to fulfill sink demands depends, at least in part, on the relative distance between the sources and sinks. For crop plants, in general, a major source for a reproductive sink is the closest one, i.e. inflorescence as well as the adjacent leaves. In order to evaluate the contribution of photosynthetates of inflorescence and the adjacent leaves to grain filling and yield in four safflower genotypes, planted in summer as a second crop, a 4-replicate RCBD field experiment was conducted in Isfahan in 2002. Treatments included three shading levels after pollination (control, head only, and head along with the two upper leaves), and four genotypes (Arak2811, Kouseh, Nebraska10 and AC-sterling). Based on phenological studies, Kouseh and AC-sterling were the latest and earliest in terms of maturity and the tallest and the shortest genotypes, respectively amongst genotypes studied in the experiment. While number of heads per plant was not significantly affected, number of seeds per head, 1000-seed weight and grain yield per plant were significantly decreased due to shade in the shading treatment. No significant difference was detected between the two shading levels, with respect to traits, except 1000-seed weight. With the environmental conditions encountered in this experiment and the method used, the contribution of photosynthetic surfaces of inflorescence, as well as the two adjacent leaves to safflower grain production was estimated to be relatively low, i.e. 12.4 to 14.2 percent. Among genotypes studied, Arak2811, Nebraska10 and Kouseh outperformed AC-sterling, thus the frist three genotypes could be recommended for planting in summer as a second crop in Isfahan.مقصدهای فیزیولوژیک، به طور یکسان به وسیله تمام اندامهای سبز و برگهای گیاه تغذیه نمیشوند و هر یک از مبادی اخیر, مواد مورد نیاز مقصد خاص را تامین می کنند. فاصله مبدا تا مقصد عامل مهمی است و معمولاً مواد پرورده مورد نیاز برای پر شدن دانه از نزدیکترین بافتهای سبز به دانهها (گلآذین و برگهای نزدیک به آن) تامین میشود. به منظور ارزیابی اثر سایهاندازی طبق و دو برگ نزدیک به طبق در عملکرد دانه چهار رقم گلرنگ در منطقه اصفهان، و مقایسه عملکرد دانه این ارقام، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجفآباد، به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در تابستان سال زراعی1381 به اجرا درآمد. فاکتورهای آزمایشی شامل چهار رقم گلرنگ (اراک2811، نبراسکا10، توده محلی کوسه و ای.سی- استرلینگ) و سه سطح سایهاندازی پس از گردهافشانی (طبق، طبق و دو برگ نزدیک آن و شاهد) بودند. نتایج بدست آمده حاکی از تفاوت معنیدار بین رقمها در رسیدن به مراحل مختلف نموی بود، و در این رابطه توده محلی کوسه و ای.سی- استرلینگ به ترتیب دیررسترین( 122 روز) و زودرسترین (108) روز ارقام بودند. بیشترین ارتفاع مربوط به توده محلی کوسه
122 سانتیمتر( و کمترین آن مربوط به رقم ای.سی- استرلینگ 60) سابتیمتر( بود. شمار طبق در بوته تحت تاثیر رقم و سایهاندازی قرار نگرفت اما شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه، وزن دانه در طبق، عملکرد دانه در بوته و شاخص برداشت تحت تاثیر رقم و سایهاندازی واقع شدند، به طوری که تیمار سایهاندازی باعث کاهش این صفات گردید. بطور کلی سایه اندازی طبق و طبق و دو برگ فوقانی به ترتیب سبب کاهش 12/4 و 14/2 درصدی در عملکرد دانه شد. با توجه به این که ارقام اراک2811، نبراسکا10 و توده محلی کوسه عملکرد بالایی تولید کردند، استفاده از این ارقام در کشت دوم در شرایطی نظیر آزمایش حاضر در اصفهان قابل توصیه میباشد.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-تعیین دوره بحرانی کنترل علفهای هرز پنبه در گرگان18014FAفرشید اکرمقادریعبدالقدیرقجریمعصومه یونسآبادیبرهانسهرابیسهیلسیرانیJournal Article19700101دوره بحرانی کنترل علف های هرز عبارت است از دوره ای از چرخه رشد گیاه زراعی که به منظور جلوگیری از کاهش اقتصادی عملکرد، بایستی عاری از علف هرز نگه داشته شود. برای تعیین این دوره در پنبه، آزمایشی شامل دو سری تیمار در 2 منطقه در گرگان در سال 1382 انجام شد. در تیمارهای سری اول، علف های هرز برای زمان های مختلف بعد از سبز شدن پنبه بطور کامل کنترل شدند و پس از این زمان ها، تا پایان رشد گیاه زراعی به علف هرز اجازه رویش داده شد. در تیمارهای سری دوم، بر خلاف تیمارهای سری اول، به علفهای هرز برای زمان های مختلف بعد از سبز شدن پنبه اجازه رقابت داده شد و پس از آن تا پایان دوره رشد پنبه بطور کامل کنترل گردید. برای تعیین دوره بحرانی عاری از علف هرز و دوره بحرانی تزاحم علف هرز(اجزای دوره بحرانی) به ترتیب توابع گامپرتز و لجستیک برازش داده شد و شروع و پایان دوره بحرانی کنترل علف های هرز بر اساس 5 درصد خسارت قابل قبول عمکرد معین گردید. نتایج آزمایشات نشان داد که دوره بحرانی کنترل علف های هرز پنبه بین مرحله 5-4 برگ حقیقی(26-22 روز پس از سبز شدن پنبه و 146 تا 211 درجه حرارت تجمعی) تا مرحله تشکیل دومین شاخه زایا 51-37 روز پس از سبز شدن پنبه و 360-341 درجه حرارت تجمعی است. بنابراین دوره بحرانی کنترل علف های هرز در پنبه در گرگان از 5-4 برگ حقیقی شروع و تا دومین شاخه زایا ادامه داشت و توصیه می شود در طول این دوره برای جلوگیری از کاهش عملکرد وش، پنبه باید عاری از علف هرز باشد.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-بررسی همبستگی ژنتیکی درصد روغن دانه با برخی ازصفات مهم کمی
و کیفی در کلزا ازطریق تجزیه های آماری چند متغیره18015FAسید علیمیرموسویحسنزینالیعبدالهادی حسینزادهJournal Article19700101Due to an oil content of more than 40%, rapeseed (Brassica napus) is of great importance for meeting the world’s edible oil demand. There have been reports of 60% oil content in some rapeseed cultivars in recent plant breeding experiments. Regression and path analysis were carried out to characterize important agronomic traits of high correlation with oil content, pinpoint the traits influencing oil percent, determine the etiological relationships and to introduce the effective oil increasing traits. Some important quantitative and qualitative traits in 29 rapeseed (Brassica napus) fall cultivars were studied in a randomized complete block design of four replications in Research Station, Faculty of Agriculture, Tehran University during the agronomic year 2000-2001. Analysis of variance showed that there were significant differences among varieties for traits under study, indicating the existence of genetic variation among varieties which can be efficiently exploiled in breeding programs. Genotype correlation coefficients indicated that oil percent had a significant negative correlation with seed yield
(rg=-0.483**) as well as with protein percent (rg=-0.179*) at a 1% probability level. Oil content also exhibited a significant negative correlation with days to flowering, flowering period, duration of growth period, number of pods per plants as well as number of seeds per pod at a 1% probability level. Considering oil percent as a dependent variable, while using stepwise regression analysis, 53.2% of oil percent variation was attributed to three traits of duration of growth period, 100-seed weight and protein percent, the model significant at 1% probability level (R2=0.532).Results of path analysis indicated that the duration of growth period exerted the highest direct negative effect on oil percent (p=-0.73.Thus, due to decreasing effect of duration of growth period trait on oil percent that is temperature increases leading to degradation of fatty acids and decrease oil percent with the increase in growing period in during seed formation, early trait should be known as selection criteria for oil percent increase. Negative correlation between oil percent and protein percent results from their competition for occupying seed volume. Thus, selection for decreased protein percent lead to increase in oil percent. 1000-seed weight had high direct positive effect on oil percent (p=0.418) but its genotype correlation with oil percent (rg=0.083) was not significant, which is to carry out some restriction to zero undesirable indirect effects in order to benefit its direct effect. Results of factor analysis showed the qualification of four factors for 14 given traits considering the least character roots. This factor explained %78.3 of total variation in data.به منظور شناسایی صفات مهم زراعی که دارای همبستگی بالایی با درصد روغن بوده آزمایشی با استفاده از29 رقم کلزای پاییزه در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران با استفاده از طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در سال زراعی1380 انجام شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که بین ارقام از نظر کلیه صفات اختلاف معنیداری وجود داردکه دلالت بر وجود تنوع ژنتیکی بالا در بین ارقام مینماید که میتواند در برنامههای اصلاحی به طور موثری مورد استفاده قرار گیرد. بررسی ضرایب همبستگی ژنوتیپی نشان داد که درصد روغن با عملکرد دانه (**483/0-=rg) و درصد پروتئین دانه (*179/0-=rg) دارای همبستگی منفی و معنیداری بود. همچنین درصد روغن با صفات تعداد روز تا شروع گلدهی، طول دوره گلدهی، طول دوره رویش، تعداد کپسول در بوته و تعداد دانه در کپسول دارای همبستگی منفی و معنیداری در سطح احتمال 1درصد بود. با در نظرگرفتن درصد روغن به عنوان متغیر وابسته و انجام تجزیه رگرسیون گام به گام به ترتیب صفات طول دوره رویش، وزن هزاردانه ودرصد پروتئین وارد مدل رگرسیونی گردیدند و 2/53 درصد تغییرات درصد روغن دانه توسط صفات مذکور توجیه (531/0= R²) و مدل در سطح 1 درصد معنیدار گردید. نتایج حاصل از تجزیه علیت نشان داد که صفت طول دوره رویش بیشترین اثر مستقیم و منفی را بر درصد روغن دانه
(73/0- =p) داشت. بنابراین با توجه به اینکه طول دوره رویش اثرکاهندهای بر درصد روغن داشته و به عبارتی با افزایش طول دوره رویش در زمان تشکیل بذر دمای محیط بالا رفته و اسیدهای اصلی تغییر یافته و درصد روغن کاهش مییابد، بایستی جهت افزایش درصد روغن زودرسی ملاک گزینش قرار گیرد. رابطه منفی بین درصد روغن وپروتئین دانه ناشی ازرقابت آنها در اشغال فضای دانه میباشد.از اینرو گزینش در جهت کاهش درصد پروتئین منجر به افزایش درصد روغن میگردد. وزن هزار دانه دارای اثر مستقیم مثبت و نسبتاً بالایی بر درصد روغن دانه بوده (418/0=p) ولی ضریب همبستگی ژنوتیپی آن با درصد روغن غیر معنیدار بود
(083/0=rg) که در این صورت بایستی برای به صفر رساندن آثار غیرمستقیم نامطلوب (طول دوره رویش) محدودیتهایی اعمال نمود تا بتوان از اثرات مستقیم استفاده نمود. نتایج تجزیه به عاملها با توجه به حداقل ریشه مشخصه نشانگر از کفایت چهار عامل برای 14 خصوصیت مزبور میباشد. در این تجزیه چهار عامل مستقل از هم مجموعاً 3/78 درصد تغییرات کل دادهها را توجیه نمود.پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهرانمجله علوم کشاورزی ایران1-37220060321-مطالعه ژنتیکی مقاومت ژنوتیپهای مختلف گندم نسبت به سن
(Eurygaster integriceps)18016FAصحبتآئینهمحمدرضابیهمتاعزتالهفرشادفرپیمانزمانیJournal Article19700101Response of five cultivars (with different levels of resistance to sunnpest) and their F1 progenies, produced through half – diallele crossing, were evaluated under field conditions, using a randomized complete block design of three replications. The experiment was carried out in Agricultural College, of Razi University in 1997. Analysis of variance revealed significant differences among genotypes regarding percentage of increase in weight of mother sunnpest, decrease in biological yield, seed yield and seed number in spike. Diallele analysis using Griffing (method II) and Hayman procedures were performed. Combining ability analysis indicated significant differences in percent increase in weight of mother sunnpest for both general and specific combining ability effects. Regarding the above mentioned traits, Rashid (with the lowest GCA effect), Navic Sardari (with the lowest SCA) were the most suitable varieties and hybrids for higher resistance. Non-additive gene effects for the increase in weight of mother sunnpest were of over dominance natures while for the other traits, of partial dominance. There are the highest number of dominant genes for the increase in weight of mother sunnpest present in Sabalan cultivar whereas the highest number of recessive genes are observed in Sardari cultivar. Broad and narrow sense heritabilities for the increase in weight of mother sunnpest were 74.58 and 25.25 percent, respectively. No significant correlation between grain damage and morphological characters was observed. Correlation observed between grain damage and protein quality was negative and significant.به منظور بررسی ژنتیک مقاومت به سن گندم 5 رقم تجاری با سطوح مختلف مقاومت در تمام ترکیبات ممکن (بدون تلاقی معکوس) در دانشکده کشاورزی دانشگاه رازی کرمانشاه تلاقی داده شدند. در سال بعد نتایج حاصله و والدین آنها در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در همان محل کشت شدند و مقاومت آنها در دو مرحله نسبت به سن مادر و پورههای سن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از تجزیه واریانس نشان داد که بین ژنوتیپها از نظر درصد افزایش وزن سن مادر در اثر تغذیه از بوتههای گندم، مقدار کاهش عملکرد بیولوژیکی، مقدار کاهش عملکرد دانه و مقدار کاهش تعداد دانه در خوشه در اثر تغذیه سن مادر تفاوت معنیداری وجود داشت. برای تعیین ترکیبپذیری عمومی و خصوصی ارقام بر اساس روش دو مخلوط B گریفینگ تجزیه دیآلل انجام گرفت. همچنین تجزیه دیآلل به روش هیمن نیز انجام گردید. رقم رشید با کمترین اثر ترکیبپذیری عمومی (با اثر منفی) برای تاثیر بر روی درصد افزایش وزن سن مادر و هیبریدهای نوید×سرداری و رشید×سرداری باکمترین اثر ترکیبپذیری خصوصی (با اثر منفی) به عنوان بهترین والد ترکیب شونده و بهترین هیبریدها برای افزایش مقاومت برای این صفت شناخته شدند. برای سایر صفات نیز بهترین رقم و بهترین هیبرید مشخص گردید. اثرات غیر افزایشی مقاومت برای این صفت شناخته شدند. برای سایر صفات نیز بهترین رقم و بهترین هیبرید مشخص گردید. اثرات غیرافزایشی ژنی برای تاثیر بر روی درصد افزایش وزن سن مادر از نوع فوق غالبیت و برای سایر صفات از نوع غلبه نسبی بود. بیشترین ژنهای غالب برای تاثیر بر روی درصد افزایش وزن سن مادر از نوع فوق غالبیت و برای سایر صفات از نوع غلبه نسبی بود. بیشترین ژنهای غالب برای تاثیر بر روی درصد افزایش وزن سن مادر در رقم سبلان و بیشترین ژنهای مغلوب در رقم سرداری مشاهده شد. وراثتپذیری عمومی و خصوصی برای صفت درصد افزایش وزن سن مادر به ترتیب 58/74 و 25/25 درصد بود. همچنین همبستگی معنیداری بین درصد سنزدگی و فاکتورهای مورفولوژیکی مشاهده نشد. مقدار کاهش کیفیت گندم در اثر تغذیه پوره سن معنیدار بود.